در عقد نکاح طرفین یا یکی از آنها نمی‌توانند حق فسخی برای خود در نظر بگیرند، به عبارت دیگر عقد نکاح از عقود لازم است اما موارد محدود و منحصری در این زمینه وجود دارد. برخلاف سایر قراردادها در عقد نکاح طرفین یا یکی از آنها نمی‌توانند حق فسخی برای خود در نظر بگیرند. به عبارت دیگر عقد نکاح از عقود لازم است و مصلحت و ضرورت استمرار و دوام و ثبات خانواده نیز اقتضای این را دارد، اما قانونگذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب موجب فسخ نکاح قرار می‌گیرد به طور صریح و مشخص موارد فسخ نکاح را معین کرده است. این موارد محدود و منحصر به همان موارد مصرح قانونی است.

منظور از فسخ نکاح آنست که زن یا شوهر نسبت به طرف دیگر و خصوصیات وی در اشتباه بوده و چون از شرایط لازمه نکاح تراضی و توافق زوجین است و در این مورد که یکی از آنها نسبت به طرف دیگر در اشتباه بوده و تصور باطلی از او در ذهن داشته مثلا گمان می کرد که وی از سلامت کامل برخوردار بوده ولی بعدا متوجه شده که وی علیل و معیوب می باشد. در اینصورت بعد از عقد حق فسخ نکاح و بر هم زدن آنرا دارد و این در صورتی است که نسبت به عیب یا نقصی که در طرف دیگر است هنگام عقد جاهل بوده.

عیوب موجب حق فسخ

عیوبی که به آنها حق فسخ می دهد، بر دو دسته اند: بعضی از آنها مختص زن یا شوهر و بعضی مشترک است.

عیب مشترک، دیوانگی است. مقصود از دیوانگى، فساد و آشفتگی عقل در جمیع اوقات یا بعض اوقات است.

اگر بعد از عقد زناشویی بر یکی از زوجین معلوم شود که دیگری دیوانه بود، حق فسخ دارد.

همچنین اگر بعد از عقد و حتی بعد از آمیزش، مرد دیوانه شود، زن می تواند ازدواج را فسخ کند، ولی اگر زن بعد از آمیزش دیوانه شود، مرد حق فسخ ندارد. در مورد این که اگر زن بعد از عقد و قبل از آمیزش، دیوانه شود، تردید کرده اند که آیا مرد حق فسخ دارد، یا ندارددر این مورد هم گفته اند: حق فسخ ندارد، زیرا اصل، لزوم عقد است و به علاوه ‏، حق فسخ را در مورد مرد مشروط به این ساخته است که زن تدلیس کرده باشد و چون قبل از عقد، زن از لحاظ عقلی سالم بوده و حالت جنون بعداً عارض شده و زن مرتکب تدلیس و نیرنگ نشده است، مرد حق فسخ ندارد، اعم از این که آمیزش شده یإ نشده باشد.

انواع عیوب موجب فسخ نکاح برای مرد

  • عنن: عنن یک نوع بیماری است که به واسطه آن کمر مرد سست شده و در نتیجه از عمل نزدیکی عاجز می گردد.

 راههای اثبات عنن: از آنجا که بیماری مزبور از امراض خفیه است و مانند سایر امراض آشکار نیست لذا شاهد بر این عیب پذیرفته نیست و دعوی عنن به یکی از طرق ذیل اثبات می گردد: اقرار زوج – شهادت شهود بر اقرار زوج به عنن نزد آنان – سوگند مدعی در صورتیکه منکر از سوگند نکول کند یا سوکند را به مدّعی ردّ کند. اگر زن یا مرد پیش از عقد به معایب مورد اشاره آگاهی داشته باشد و با علم به آن مبادرت به عقد نکاح کند، حق فسخ او ساقط می شود

 ۲- خصاء

۳- ناتوانی جنسی و وجود مشکل در دستگاه تناسلی . اگر ناتوانی جنسی پس از عقد نیز انجام شود باز هم زن می تواند فسخ نکاح را بخواهد.

 ۴- جنون مرد که این مورد نیز حتی اگر پس از عقد بروز کند از موجبات فسخ خواهد بود.

عیوب مخصوص زن

 ۱)قرن ۲)جذام ۳) برص ۴)افضاء ۵)زمین گیری ۶)نابینایی از دو چشم فسخ نکاح

نکته: اگر زن یا مرد پیش از عقد به معایب مورد اشاره آگاهی داشته باشد و با علم به آن مبادرت به عقد نکاح کند، حق فسخ او ساقط می شود.

_اگر زن بعد از عقد به یکی از معایبی دچار شود که در لحظه‌ی وقوع عقد به مرد حق فسخ می داد، حق فسخ برای مرد نخواهد بود.

_جنون و عنن در مرد، هرگاه بعد از عقدهم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.

 از دیگر موارد فسخ نکاح

 ۱)یکی از عیوبی که به عنوان علت فسخ نکاح در بعضی از کتب مطرح شده «دو جنسی بودن» است. ۲) فریب: مانند اینکه با همسرى که در ظاهر مسلمان است ازدواج مى‏کند، ولى بعد ثابت مى‏شود که آن زن اهل کتاب است و نه مسلمان، یا با همسرى نکاح مى‏کند به گمان اینکه آزاده است و بعد ثابت مى‏شود که کنیز است. ۳) نادار شدن به نحوى که شوهر قادر به پرداخت مهریه نباشد، زن در این شرایط مى‏تواند قبل از دخول، نکاح را فسخ کند و اگر دخول انجام گرفته، حق فسخ نکاح را ندارد، بلکله عقد نکاح به قوت خود باقى و مهریه بر ذمه او است، زن نیز باید به خواسته شوهر تن دهد. ۴) نادار شدن به نحوى که شوهر قادر بر تأمین نفقه نباشد، هرگاه شوهراز دادن نفقه عاجز شد، زن به امید توانگر بودن او در حد توان انتظار کند و بعد مى‏تواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى خواستار فسخ نکاح شود. ۵) هرگاه شوهر براى مدت مدیدى غایب شد و آدرسش مشخص نبود و مالى براى نفقه همسر نگذاشته و کسى را براى تأمین نفقه همسر توصیه نکرده باشد و کسى دیگر نیز مسئولیت نفقه را بر عهده نگیرد در چنین حالتى زن مى‏تواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى، خواستار فسخ نکاح شود. قاضى او را نخست به صبر توصیه مى‏کند، اگر راضى نشد و تن در نداد، قاضى طلاق نامه را مبنى بر غیبت شوهر تنگدست بودن همسرش در حضور گواهانى که شوهر و همسر را مى‏شناسند تنظیم مى‏کند، بعد حکم فسخ به اجرا در مى‏آید، و این فسخ یک طلاق رجعى محسوب مى‏شود، اگر شوهر در ایام عده پیدا شد و به خانه برگشت، رجوعش ثابت شده و به زندگى خود ادامه بدهند.